من یه مادر شوهر دارم 00
درهرساعت ازشبانه روزاقاچه بیدار باشم چه خواب باشم تنها باشم مهمون داشته باشم خلاصه در هرشرایطی درو باز میکنه میادتو...تازه این که چیزی نیست سریخچال وکمد و کابینت و....هم میره تازه میفهمم نازنین بیچاره تو
ساختمان پزشکان چی میکشید...
اخه ایا این فک و فامیله داریم
بروبچ سوتی داداشمو داشته باشید....
مادر یکی از نزدیکانمون مرد بعد داداشم رف که بهش تسلیت بگه بهش گفت تسلیت
میگم.....امری زحمتی دارین من در خدمتم!!! 0o
حالا سوتی مامانمو نیگا....
داشتم تو گوشیم عکسایی که وقتی مشهد رفته بودیم تو هتلمون گرفتیمو نیگا میکردم بعد یهو به مامانم گفتم امامان نگا هتلمون تو مشهده یادش به خیر...مامانم نه گذاشت نه برداشت گفت الهم صل علی محمد وال محمد o0 فک وفامیله داریم؟؟!‼
یه دایی دارم آخرت کنترل اعصاب!
رفته بالای نردبون به من میگه:چیزو بده
گفتم:چی رو؟
هوار زد«انبردستتتتتتتتتتتتتتتتتتت»
گفتم:چرا داد مزنی یه دفه گفتی خو(آخه اونایی که خیلی خیلی اعصابشان ضعیفه بیشتر از دو بار تکرار نمیکنن)
دیدم داره دنبال یه چیز میگرده بکوبه سر من!!!!
منو میگی انبردست رو پرت کردم بالا د فرارررررررررررر
آخه تو این موقعیت ها شجاعت و فانتزی بازی کاربرد نداره :)
با بابام رفتیم جلسة دانش اموزان برتر کانون
موضوع جلسه "دادن آرامش خاطر توسط والدین"
بعد از جلسه رفتیم که خصوصی مشاوره هنوز رو صندلی ننشسته بابام بر میگرده میگه آقای صادقی من میدونم محمد هیچ گوهی نمیشه و من به موضوع کاملا واقفم.
مشاور که تا 2ساعت از تعجب دهنش واز مونده بود
منم که از شدت هیجان و آرامش دادن بابام سرم رو زدم به میز
آخه پدره من چرا تر میزنی به روحیه یه ملت...........
ای خدا ...
با سگم عکس گرفتم گذاشتمش تو فیسبوک.
پسر خالم زیر عکسم نوشته کدوم تویی؟
چرا من از هیچکی شانس نیاوردم عاخه؟
اصن ی وضی
ﺩﯾﺸﺐ ﺳﺎﻋﺖ ۲ﻧﺼﻔﻪ ﺷﺐ ﻫﻨﺪﺯﻓﺮﯼ ﺗﻮ ﮔﻮﺷﻢ ﺑﻮﺩ ﺟﻠﻮ تلویزیون ﺩﺭﺍﺯ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﺗﯽ ﻭﯼ ﻫﻢ ﺭﻭﺷﻦ ﺑﻮﺩ و ﯾﻪ ﺩﺳﺘﻢ ﺭﻭ ﻭﻟﻮﻡ ﮔﻮﺷﯿﻢ ﺑﻮﺩ ﯾﻪ ﺩﺳﺘﻢ ﺭﻭ ﻭﻟﻮﻡ تلویزیون. ﭼﺮﺍﻏﺎﺭﻭ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﻡ ﭼﺸمﺎﺭﻭ ﺑﺴﺘﻢ و به ﺟﺎی ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺻﺪﺍﯼ ﮔﻮشی رو ﺯﯾﺎﺩ ﮐﻨﻢ ﺻﺪﺍﯼ تلویزیونﻭ ﺗﺎ ﺗﻪ ﺑﺮﺩﻡ ﺑﺎﻻ یهو برقا ﺭﻭﺷﻦ ﺷﺪ.
ﺩﯾﺪﻡ ﺍﻋﻀﺎﯼ ﺧﻮﻧﻮﺍﺩﻩ ﺑه ﺘﺮﺗﯿﺐ ﺑﺎ ﻭﯾﻨﭽﺴﺘﺮ ﻭ ﺷﻠﻨﮓ ﻭ ﮐﻔﮕﯿﺮ ﺑﺎﻻ ﺳﺮﻡ وﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻥ.
ﻋﺎﺷﻖ ﺑﺎﺑﺎﻣﻢ که ﻫﯿﭽﯽ ﺑﻬﻢ ﻧﮕﻔﺖ ﻓﻘﻂ ﺑﺎ ﻟﮕﺪ ﺯﺩ ﺗﻮ ﮔﻮﺷﻢ !!!
نظرات شما عزیزان: